سلام عزیزم
دیدی دیروز چقد حرف برا گفتن داشتیم؟ اصن حرف کم نمیاوردیم.چه روز سختی داشتیم
روز گریه بود. روز جدای.روز مرگ.روز عذاب
میبینی روزش چقد فرق داشت؟
الان ک دارم برات مینویسم سرکارم جلوی همه گریم گرفته
دیگه نفسم بالا نمیاد.
بی تو موندن خیلی سخته
همش صفحه گوشیمو نگاه میکنم
دستم میره برات بگم اشتباه کردم میام پیشت
ولی یه حسی بهم میگه بذار راحت باشه
تو هیچی برا اون نداری. تو با برگشتنت آیندشو,زندگیشو خراب میکنی
امیدورام این تصمیمی که گرفتم درست باشه
بخاطرتو رفتم چون نخواستم زندگیتو با من خراب کنی
من هیچی تو این دنیا ندارم
اسمتو رو قلبم هک کردم تا هیچوقت از یادم نری
بعضی ادمارو خدا اشتباهی زمین اورده اونا فرشته هستند توهم اشتباهی آورده شدی
دیشب وقتی در جواب بدی که بهت کردم اون حرفارو بهم میگفتی داشتم از خجالت آب میشدم
من از بودن خودم خجالت میکشم. و از تمام ادامای که منو هم مثل خودشون دل سنگ کردن متنفرم.
من به این بدی نبودم.احساس داشتم,دل کسیو نشکونده بودم,حاظر بودم خودم عذاب بکشم ولی کسی رو عذاب ندم.
عزیز من,عشق من,نفس من,وجود من, توهم دلت سنگ باشه منو دور بنداز
نبینم گریه کنی,طاقت گریه هاتو ندارم
بازم برات حرف دارم . دلم برا تو مینویسه بازم بیا بخون
|
امتیاز مطلب : 9
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2